فرهنگی سیاسی اجتماعی |
|
با نگاهي به منابع اصيل اسلامي همچون قرآن و نهج البلاغه و با استناد به سخنان رهبر فرزانه انقلاب و امام خميني (ره) شاخصه هاي دولت مطلوب اسلامي را برشماريم. یکی از این شاخصه ها ساده زیستی است: يکي از مهمترين شاخصه هاي دولت مطلوب اسلامي، ساده زيستي مسئولان آن است. هرچند ساده زيستي براي تمام افراد جامعه ارزش محسوب ميشود، اما براي مسئولان و مديران جامعه، خصوصاً اگر شخص مسئول منتسب به دين باشد که در نتيجه رفتار وي در نگاه مردم رنگ ديني نيز به خود ميگيرد، يک ضرورت است. زيرا يکي از مهمترين اثرات ساده زيستي مسئولان، ترويج فرعنگ قناعت، ساده زيستي و دوري از تجمّلات در جامعه است.
امام علي (ع) ميفرمايند: «خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى تنگدست را به هيجان نياورد، و ثروتمند را به طغيان نكشاند.»(خطبه209)
رهبر انقلاب نيز در اين زمينه مي فرمايند: «يک وقت هست که ما در زندگي شخصي خود مثلاً حرکت اشراف گونه اي داريم بين خودمان و خدا؛ که اگر حرام باشد، حرام است؛ اگر مکروه باشد، مکروه است؛ اگر مباح باشد، مباح است؛ اما يک وقت هست که ما جلوي چشم مردم يک مانور اشرافيگري ميدهيم؛ اين ديگر مباح و مکروه ندارد؛ همه اش حرام است؛ بهخاطر اينکه تعليم دهنده ي اشرافيگري است به: اولاً زيردستهاي خودمان، ثانياً آحاد مردم به اين کار تشويق ميشوند. ما نبايد مردم را به اين کار تشويق کنيم. ممکن است در داخل جامعه کساني پولدار باشند و ريخت و پاش کنند - البته اين کار بدي است، ولي به خودشان مربوط است - اما ريخت و پاش ما اولاً از جيبمان نيست، از بيتالمال است؛ ثانياً ريخت و پاش ما مشوق ريخت و پاش ديگران است. واقعاً "النّاس علي دين ملوکهم". ملوک در اينجا به معني پادشاهان نيست که بگوييم ما پادشاه نداريم؛ نه، ملوک شماها هستيد؛ النّاس علي دين ماها.»(8/6/84)
اما در عين حال بايد توجه داشت که ساده زيستي مسئولين به معناي دنياگريزي در سياست گذاري هاي اقتصادي و بي توجهي به رفاه مردم نيست. رهبر انقلاب در اين زمينه نيز مي فرمايند:
«اين که دارم مي گويم، منظورم بهره مندي شخصي است؛ معنايش اين نيست که کشور، کار آباداني و عمران نکند و دنيا را آباد نکند. اينها هميشه، تخليهها و شبههافکني هاي مخالفين اسلام بوده؛ مي گفتند که اسلام با دنيا مخالف است؛ يعني دنيا را آباد نکنيم! نه، آن دنيايي که گفته مي شود، دنياي شخصي است؛ يعني خود شما دنبال تکيّف زندگي دنيايي نباشيد و زندگي را ساده بگذرانيد. معنايش اين است. اميرالمؤمنين (عليهالسّلام)، شخصاً زاهدانه ترين زندگي ها را داشت؛ اما در عين حال، مرتب هم کار مي کرد، مزرعه را آباد و چاه آب جاري مي کرد؛ جهاد مي کرد و کشور را اداره مي کرد؛ حکومت به آن عظمت را رياست مي کرد؛ سياستگذاري و سياستمداري مي کرد. غرض و مراد ما، دل سپردن به دنياست که البته مقدار زيادي از مشکلات ما ناشي از اين مسأله است! منِ مسؤول دولتي و حکومتي، يا من روحاني، بايد مواظب باشم - بخصوص ما دو صنف، خصوصيتي داريم - يک وقت گفتند: "واي به حال آن کساني که هر دو هستند؛ هم مسؤول حکومتي، هم روحاني"؛ اينها مشکلشان بيشتر و تکليفشان سنگينتر است! توقع مردم، بجا و بحق از آنها بيشتر است؛ خداي متعال هم آنها را بيشتر مورد سؤال قرار خواهد داد، چون اثر عملشان هم بيشتر است. ما بايد بيشتر مواظب باشيم.»(15/12/77)
امام خميني(ره) نيز پيرامون ضرورت ساده زيستي مسئولان مي فرمايند: «آن روزى كه دولت ما توجه به كاخ پيدا كرد، آن روز است كه بايد ما فاتحه دولت و ملت را بخوانيم. آن روزى كه رئيس جمهور ما خداى نخواسته، از آن خوى كوخنشينى بيرون برود و به كاخنشينى توجه بكند، آن روز است كه انحطاط براى خود و براى كسانى كه با او تماس دارند پيدا مىشود. آن روزى كه مجلسيان خوى كاخنشينى پيدا كنند خداى نخواسته، و از اين خوى ارزنده كوخنشينى بيرون بروند، آن روز است كه ما براى اين كشور بايد فاتحه بخوانيم. ما در طول مشروطيت از اين كاخنشينها خيلى صدمه خورديم. مجلسهاى ما مملو از كاخنشين بود و در بينشان معدودى بودند كه از آن كوخنشينها بودند، و همين معدودى كه از كوخنشينها بودند از خيلى از انحرافات جلو مىگرفتند و سعى مىكردند براى جلوگيرى. آن روزى كه توجه اهل علم به دنيا شد و توجه به اين شد كه خانه داشته باشم چطور، و زرق و برق دنيا خداى نخواسته در آنها تأثير بكند، آن روز است كه بايد ما فاتحه اسلام را بخوانيم.» (صحيفه امام، ج17، ص 377)
حضرت علی علیه السلام همچنين در نامه معروفشان به يکي از کارگزارانشان (عثمان بن حنيف)، که دعوت يکي از ثروتمندان را پذيرفته بود مي فرمايند: «گمان نمىكردم مهمانى مردمى را بپذيرى كه نيازمندانشان با ستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند. انديشه كن در كجايى و بر سر كدام سفره مىخورى؟ پس آن غذايى كه حلال و حرام بودنش را نمىدانى دور بيفكن، و آنچه را به پاكيزگى و حلال بودنش يقين دارى مصرف كن.»(نامه45)
دولت اسلامي بايد سيره حکومتي علي(ع) را شاخص خود قرار دهد که مي فرمايد: «من اگر مىخواستم، مىتوانستم از عسل پاك، و از مغز گندم، و بافتههاى ابريشم، براى خود غذا و لباس فراهم آورم، امّا هيهات كه هواى نفس بر من چيره گردد، و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعامهاى لذيذ برگزينم، در حالى كه در «حجاز» يا «يمامه» كسى باشد كه به قرص نانى نرسد، و يا هرگز شكمى سير نخورد، يا من سير بخوابم و پيرامونم شكمهايى كه از گرسنگى به پشت چسبيده، و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد. آفريده نشدهام كه غذاهاى لذيذ و پاكيزه مرا سرگرم سازد، چونان حيوان پروارى كه تمام همّت او علف، و يا چون حيوان رها شده كه شغلش چريدن و پر كردن شكم بوده، و از آينده خود بى خبر است. آيا مرا بيهوده آفريدند آيا مرا به بازى گرفتهاند آيا ريسمان گمراهى در دست گيرم و يا در راه سرگردانى قدم بگذارم.»(نامه45)
کساني که ساده زيستي را به زهد فروشي تفسير کرده و آن را ارزش نمي دانند، بايد پاسخ دهند که اين عبارات حضرت و دهها نمونه ديگر مانند آن را چگونه تفسير مي کنند؟
يکي ديگر از آثار مهم ساده زيستي مسئولان، اين است که قلوب مردم را به سوي خود جلب کرده و آرامش روحي را به جامعه تزريق ميکند. به همين دليل است که همواره عالمان ديني که همچون مردم عادي زندگي ساده و بي تکلفي داشتند مورد عنايت و محبت مردم بودند و مردم که ميان حرف و عمل اين بزرگان تطابق ميديدند، از جان و دل مطيع آنان بودند.
يکي ديگر از آثار ترويج روحيه قناعت و ساده زيستي در جامعه، «تقويت عزت و اقتدار ملي» است. تاريخ چه بسيار ملتها و حکومتهايي را به خود ديده که به خاطر روحيه ي تجملگرايانه ي سران و مردمانش تن به قراردادهاي ذلت بار داده و استقلال مملکتي را به پاي لذتهاي زودگذر قرباني کرده اند! اگر جامعهاي به حالت زهد و قناعت برسد و در برابر فشارها مقاومت کند و به خاطر برخوردار شدن از مواهب زودگذر دنيايي، عزت و استقلال خود را از دست ندهد، به آنچه که خود دارد، اکتفا ميکند و با تلاش و کوشش سعي ميکند که موقعيتهاي بهتري را به دست آورد.
امام اميرالمؤمنين(ع) در پاسخ به شريح (که از مسئولين حکومت بود) و خانه اي با قيمت گزاف خريده بود، با نگاه خشم آلودي فرمود: «اى شريح! به زودى كسى به سراغت مىآيد كه به نوشتهات نگاه نمىكند، و از گواهانت نمىپرسد، تا تو را از آن خانه بيرون كرده و تنها به قبر بسپارد. اى شريح! انديشه كن كه آن خانه را با مال ديگران يا با پول حرام نخريده باشى، كه آنگاه خانه دنيا و آخرت را از دست دادهاى. اما اگر هنگام خريد خانه، نزد من آمده بودى، براى تو سندى مىنوشتم كه ديگر براى خريد آن به درهمى يا بيشتر رغبت نمىكردى، آن سند را چنين مىنوشتم: اين خانهاى است كه بندهاى خوار آن را از مردهاى آماده كوچ خريده، خانهاى از سراى غرور، كه در محلّه نابود شوندگان و كوچه هلاك شدگان قرار دارد. اين خانه به چهار جهت منتهى مىگردد: يك سوى آن به آفتها و بلاها، سوى دوّم آن به مصيبتها، و سوى سوم به هوا و هوسهاى سست كننده، و سوى چهارم آن به شيطان گمراه كننده ختم مىشود، و در خانه به روى شيطان گشوده است. اين خانه را فريب خورده آزمند، از كسى كه خود به زودى از جهان رخت برمىبندد، به مبلغى كه او را از عزّت و قناعت خارج و به خوارى و دنيا پرستى كشانده، خريدارى كرده است. هرگونه نقصى در اين معامله باشد، بر عهده پروردگارى است كه اجساد پادشاهان را پوسانده، و جان جبّاران را گرفته، و سلطنت فرعونها چون «كسرى» و «قيصر» و «تبّع» و «حمير» را نابود كرده است.
آنان كه مال فراوان گرد آورده و بر آن افزودند و آنان كه قصرها ساخته و محكم كارى كردند، طلا كارى كرده و زينت دادند، فراوان اندوختند و نگهدارى كردند و به گمان خود براى فرزندان خود باقى گذاشتند، همگى آنان به پاى حسابرسى الهى، و جايگاه پاداش و كيفر رانده مىشوند؛ آنگاه كه فرمان داورى و قضاوت نهايى صادر شود «پس تبهكاران زيان خواهند ديد». به اين واقعيّتها عقل گواهى مىدهد هرگاه كه از اسارت هواى نفس نجات يافته، و از دنيا پرستى به سلامت بگذرد.»(نامه3)
يکي ديگر از برکات روحيه قناعت و ساده زيستي مردم که از ساده زيستي مسئولين ناشي مي شود، اصلاح الگوي مصرف و جهت دهي منابع به سمت توليد داخلي است.
ساده زيستي مسئولين همچنين يکي از بزرگترين عوامل تثبيت دولت اسلامي است؛ امام علي (ع) در کلامي گهربار قناعت را براي تثبيت حکومت کافي ميداند و ميفرمايند: «قناعت دولتمندي را بس [است.]» (خطبه229)
از آثار مهم ساده زيستي مسئولين «پايداري و شجاعت در دفاع از حق در مقابل باطل»، کسي که خود را به سادهزيستي عادت داده و دل از تعلقات دنيا کنده است، آمادگي کامل براي دفاع از حق در مقابل زورگويان دارد.
چنين کسي با شجاعت بيشتري در مقابل باطلگرايان ميايستد. امام خميني (ره) که روحيهي مبارزه با ابرقدرتها را با ساده زيستي قرين ساخته بود، ميفرمود:
«اگر بخواهيد بيخوف و هراس در مقابل باطل بايستيد و از حق دفاع کنيد و ابرقدرتان و سلاح هاي پيشرفته آنان و شياطين و توطئه هاي آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از ميدان بدر نکند، خود را به ساده زيستي عادت دهيد و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهيزيد.»(صحيفه امام، ج19، ص 11)
تجملگرايي مسئولين سمّ مهلکي است که آثار مخرب آن دامان جامعه را خواهد گرفت. يکي از آثار مخرب تجمل گرايي مسئولان گسترش فساد و انحطاط اخلاقي در جامعه است. امام خميني (ره) در اين زمينه ميفرمايند: «اين خوي کاخنشيني اسباب اين ميشود که انحطاط اخلاقي پيدا شود. اکثر اين خويهاي فاسد، از طبقه ي مرفه به مردم ديگر صادر شده است.»(صحيفه ي نور، ج 17، ص 218)
ايشان همچنين در اين زمينه ميفرمايد: «اين طور نيست که انسان خيال کند که شيطان ابتدا مي آيد به آدم بگويد که بيا و برو طاغوتي شو؛ اين را نميگويد. قدم به قدم انسان را پيش ميبرد … اگر جلويش را گرفتيد، طمعش بريده ميشود و اگر جلويش را نگرفتيد، فردا يک قدم ديگر جلو ميرود. يک وقت ميبينيد که اين طلبه ي زاهد عابد، که در مدرسه زندگي ميکرد، متحول شد به يک نفر انسان طاغوتي.»(صحيفه ي امام، ج 18، ص14) ايشان در جايي ديگر خطاب به نمايندگان مجلس شوراي اسلامي بهصراحت ميفرمايند: «با زندگاني اشرافي و مصرفي نميتوان ارزشهاي انساني اسلامي را حفظ کرد.»(صحيفه ي نور، ج 19، ص 3)
و در نهايت يکي از سنتهاي قطعي پروردگار براي دولت و جامعه خوش گذران و تجمل پرست، سقوط و نابودي آن دولت و آن جامعه است. قرآن کريم در اين زمينه مي فرمايد: «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِيراً؛ و چون اراده کرديم که جمعيت و دياري را نابود کنيم، توانگران خوشگذران را وادار به فساد ميکنيم و وقتي به فسق پرداختند، سزاوار عذاب ميشوند. آنگاه آنجا را زير و زبر ميکنيم و نابودشان ميسازيم.»(اسراء/16) آنهایی که در کاخها هستند سعادتمند نیستند ما وقتی که ملاحظه میکنیم و سعادتها را سنجش میکنیم، میبینیم که سعادتمندها آنهایی بودند که در کوخها بودند. آنهایی که در کاخها هستند سعادتمند نیستند. آن مقداری که برکات از کوخها در دنیا منتشر شده است هیچ در کاخها پیدا نمیشود. ...طبع قضیۀ کاخنشینی، توجه به عیش و عشرت و توجه به دنیا و توجه به مال و منال است و نمیتواند شهوت و شکم، این طبقه را مهلت بدهد که در یک امر تفکری وارد بشوند و فکر بکنند. آنهایی که اختراع کردهاند، آنهایی که زحمت کشیدهاند و کتابهای ارزنده تحویل جامعه دادهاند در هر رشتهای، این کوخنشینان بودهاند. طبع کاخنشینی منافات دارد با تربیت صحیح، منافات دارد با اختراع و تصنیف و تألیف و زحمت.( ۰۱/۰۱/۱۳۶۲) کاخ نشینی خوی کاخ نشینی میآورد ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخنشینی را از این ملت بزداییم. اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی میخواهد، در جامعۀ ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوی کاخنشینی به پایین بکشید، خود کاخنشینی این خوی را میآورد، ممکن است که در بین آنها هم کسی پیدا بشود لکن نادر است. توجه کنید که این ملتی که الآن کوخنشینانش مشغول فعالیت هستند و مشغول به زحمت هستند در جبههها و پشت جبههها، این کوخنشینان را زحمت بکشید که به همین حال خوی کوخنشینی و خوی اینکه توجه به کاخها نداشته باشند نگه دارید تا بتوانید ادامه بدهید زندگی صحیح اسلامی را. آن خوی کاخنشینی مضر است، خودش مضر نیست، خُویَش مضر است، لکن خود او، این خوی را دنبال دارد.( ۰۱/۰۱/۱۳۶۲) روزی که رئیس جمهور به کاخنشینی توجه بکند روز انحطاط او و اطرافیانش است آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحۀ دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته، از آن خوی کوخنشینی بیرون برود و به کاخنشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا میشود. آن روزی که مجلسیان خویکاخنشینی پیدا کنند خدای نخواسته، و از این خوی ارزندۀ کوخنشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم.( ۰۱/۰۱/۱۳۶۲) یک موی شما کوخ نشینان بر همه کاخ نشینان ترجیح دارد من شما طبقۀ گودنشینان را از آن کاخنشینان بالاتر میدانم؛ اگر آنها لایق این باشند که با شما مقایسه بشوند. من وقتی که در انقلاب میدیدم که یک پیرمردی از آن گودنشینها از آن منزل محقر خرابه بیرون میآمد و میگفت که ما با بچههایمان صبح که میشود میرویم برای تظاهرات، [مباهات میکردم]. یک موی شما بر همۀ آن کاخنشینها و آنهایی که در این انقلاب هیچ فعالیتی نداشتند، بلکه کارشکنی هم تا آن اندازه که میتوانستند میکردند و الآن هم هر مقدار که بتوانند میکنند، یک موی شما بر همۀ آنها ترجیح دارد؛ بلکه مقایسۀ یک موی شما با آنها نباید صحیح باشد.(سخنرانی در حسینیه جماران) تو که میگویی من مسلمان هستم، چکاره هستی؟ ملت عدالت میخواهد، اتاق بزرگ نمیخواهد. ملت وزارتخانه میخواهد، وزارتخانۀ اسلامی، نه آن وزارتخانۀ کاخ دادگستری، کاخ نخستوزیری، کاخ وزارتِ مالی، هی کاخ! کاخ مال ملت است. این تزییناتی که الآن در این کاخها موجود است، علاوه بر اینکه بسیاریاش یا بعضیاش از محرّمات است و حتماً باید دولت توجه کند به آن، دولتی که میگوید دولت اسلامی است ـ و هستند ـ نباید تحت تأثیر واقع بشود و هر طوری سابق بوده همان طوری که در زمان محمدرضاشاه خان بوده است حالا هم همان فرم باشد. پس شما چکارهاید! تو که میگویی من مسلمان هستم، چکاره هستی؟ ما یکییکی باید بگوییم؟ دانهدانه باید بسپاریم؟ اینها باید اصلاح بشود و شماها ـ من میدانم ـ مسلمانید ـ من همۀ افراد اینها را بعضیشان را میشناسم، بعضیشان را هم معرفی کردهاند به من ـ اینها همه متعهدند، همه مسلمانند، لکن ضعیفالنفسند! میترسند که مبادا یک وقت میهمانی از اجانب بیاید در کاخ دادگستری یا در کاخ نخستوزیری و آنجا ببیند که یک [محیط] محقری است؛ باید حتماً به فرم غرب باشد؟!(۱۵/۱۲/۱۳۵۷) تعدیل کنید خودتان را! دولتها بفهمند که قدرت به این نیست که ظرف طلا باشد و ظرف نقره باشد، قدرت به این نیست که پردههای کذا باشد، بزرگی و عظمت به این نیست که پردههای کذا باشد و مبلهای کذا باشد از مال این ملت ضعیف! خود ملت توی این غارها زندگی بکند و شما در کاخهای دادگستری و در کاخهای نخستوزیری؟! تعدیل کنید خودتان را؛ اگر از خودتان شروع نکنید نمیتوانید اصلاح کنید.(۱۵/۱۲/۱۳۵۷) روحانیت متعهد، به خون سرمایهداران زالو صفت تشنه روحانیت متعهد، به خون سرمایهداران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتی نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوا و ریاضت درس خواندهاند و پس از کسب مقامات علمی و معنوی نیز به همان شیوۀ زاهدانه و با فقر و تهیدستی و عدم تعلق به تجملات دنیا زندگی کردهاند و هرگز زیر بار منت و ذلت نرفتهاند. دقت و مطالعه در زندگی علمای سلف، حکایت از فقر و نهایتاً روح پرفتوت آنان برای کسب معارف میکند که چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصیل کردهاند و با قناعت و بزرگواری زیستند.(منشور روحانیت) ملت آنها را سر جای خودشان بنشاند ملت ما متوجه باشند که وقتی که مجلسشان یک مجلسی است که از طبقۀ متوسط است و توی این مجلس آن «دوله»ها و «سلطنه»ها و «سلطنتی»ها را نداریم و در دولت هم آنطور دولتهایی که افراد مرفه سرمایهدار کذا باشند نداریم، در ارتش هم آن افراد سپهبد و کذایی که املاک بیاندازه داشتند و آپارتمانهای چندین طبقه داشتند نداریم، این مملکت محفوظ میماند. آن روزی که هر یک از شماها را ملت دید که دارید از مرتبۀ متوسط میغلتید به طرف مرفه و دنبال این هستند که یا قدرت پیدا بکنید یا تمکن پیدا کنید، مردم باید توجه داشته باشند و اینطور افرادی که بتدریج ممکن است یک وقتی خدای نخواسته پیدا بشود، آنها را سر جای خودشان بنشاند. اگر ملت میخواهد که این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی که آمال همه است برسد، باید مواظب آنهایی که دولت را تشکیل میدهند، آنکه رئیس جمهور است، آنکه مجلس هست، مجلسی هست، همۀ اینها را توجه بکنند که مبادا یک وقتی از طبقۀ متوسط به طبقۀ بالا و به اصطلاح خودشان مرفه به آن طبقه برسد.(سخنرانی در حسینیه جماران) مسئولین از طبقه مرفه نباشند ملت در سرتاسر کشور در کارهایى که محول به اوست برطبق ضوابط اسلامى و قانون اساسى انجام دهد؛ و در تعیین رئیس جمهور و وکلاى مجلس با طبقۀ تحصیلکردۀ متعهد و روشنفکر با اطلاع از مجارى امور و غیروابسته به کشورهاى قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام و جمهورى اسلامى مشورت کرده، و با علما و روحانیون با تقوا و متعهد به جمهورى اسلامى نیز مشورت نموده؛ و توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلاى مجلس از طبقهاى باشند؛ که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایهداران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخى محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمىتوانند بفهمند.(بخشی از وصیت نامه) سرچشمۀ همۀ مصیبتهایی که ملتها میکشند این است که متصدیان امورشان از قشر اشراف باشد سرچشمۀ همۀ مصیبتهایی که ملتها میکشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ از آنها باشد. و آنها این طور هستند، اشراف و اعیان این طور هستند که تمام ارزشها را به این میدانند که آنجایی که زندگی میکنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم با آنها میکنند، رفتار عبید با موالی باشد؛ تمام افکارشان متوجه به این مسائل است. باید حتماً چند تا پارک داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شمیران، در تهران، در کجا، تا اینکه بشود یک نفر آدم ـ عرض میکنم که ـ نخست وزیر یا یک نفر آدم وزیر کذا. و اینها وضع روحیشان، به حسب نوع، وضع روحیشان این طور بود که چون قدرت را، تمام ارزشها را به قدرت میدانستند، تمام ارزشها را به قدرت مالی میدانستند، به قدرتهای دیگر میدانستند، در مقابل قدرت بالاتر از خودشان خاضع و عَبد بودند، در مقابل ضعفایی که قدرت ندارند، فرمانفرما و حکومت بودند. این وضع طبیعی این است که یک قشر اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ و مرفه به یک کشوری حکومت کنند و قابل اجتناب نیست این. وقتی حکومت آن طور شد، دیگر نمیشود این را کسی خیال کند که قابل این است که این با مردم چه جور باشد، از آنور با دولتهای خارجی چه جور باشد. مقابل آنها، از باب اینکه میدیدند آنها قدرتشان بیشتر است، خاضع بودند. هر جایی که توهّم میکردند که به قدرتشان یک قدرت بالاتری یک صدمهای بزند، مقابل او لنگ میانداختند و همه جور تواضعی میکردند؛ برای اینکه آنجا را به دست داشته باشند. به مردم هر چه گذشت، گذشت و هرچه خواستند، بکنند با مردم.( ۰۷/۰۶/۱۳۶۱)
چه کسانی «دروغ محض» دشمن درباره «رفع سایه جنگ با وجود برجام» را در کشور تکرار کردند؟! / از روحانی و دولتمردان تا هاشمی و ولایتی+فیلم«آن مسئول اروپایی به مسئولین ما میگوید اگر برجام نبود جنگ در ایران حتمی بود؛ دروغ محض! چرا میگویند جنگ؟ چون ذهن برود به جنگ...»اینها قسمتی از سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با مردم آذربایجان شرقی است که به یکی از ترفندهای دشمن برای بزک کردن برجام و بردن اذهان به سمت ناکجاآباد برای کاسبی سیاسی است.
گروه سیاسی - رجانیوز، «آن مسئول اروپایی به مسئولین ما میگوید اگر برجام نبود جنگ در ایران حتمی بود؛ دروغ محض! چرا میگویند جنگ؟ چون ذهن برود به جنگ... جنگ واقعی جنگ اقتصادی و تحریم و گرفتن عرصه کار و فعالیت و فناوری در کشور است. ما را به جنگ نظامی متوجه میکنند تا از این غفلت کنیم. جنگ واقعی جنگ فرهنگی است.» اینها قسمتی از سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با مردم آذربایجان شرقی است که به یکی از ترفندهای دشمن برای بزک کردن برجام و بردن اذهان به سمت ناکجاآباد برای کاسبی سیاسی است.
به گزارش رجانیوز، تلاش برای تبلیغ درباره احتمال بروز جنگ در صورت عدم انقعاد توافق برجام، تکنیک مذاکراتی بود که طرف مقابل در ایام بحث و بررسی درباره برجام به کار برد تا با ایجاد هراس بتواند امتیازات بیشتری را از طرف ایرانی کسب کند. اما نکته عجیب آنجاست که این سخن دشمن در ماه های اخیر از زبان برخی چهره های داخلی نیز تکرار شده و به نوعی تکمیل کننده و کمک کننده به این طراحی و پازل کلان بوده است.
رجانیوز با سیری در سخنان مسئولان کشور برخی از این اظهارات را که خواسته یا ناخواسته کمکی در جهت ترویج این دروغ محض در جامعه بوده است منتشر می کند:
شروع سناریوی دروغ محض با مجیدانصاری
نخستینبار مجید انصاری، معاون پارلمانی رییسجمهور در اردیبهشت ماه امسال و درمراسم تجلیل از معلمان نمونه شهرستان اسلامشهر و چهاردانگه گفت: در دیدار آقای روحانی با رییسجمهوری فرانسه، ایشان به آقای دکتر روحانی گفتند تصمیم ما برای حمله به ایران قطعی بود ولی برای زمان آن تردید داشتیم و انتخابات ریاست جمهوری و توافق هستهای سایه جنگ را از سر ایران برداشت!
محمدعلی نجفی: وقتی به این میاندیشم که اگر برجام اتفاق نیافتاده بود و توافق نشده بود، تنم میلرزد
محمدعلی نجفی، مشاور اقتصادی رئیسجمهور نیز به تاسی از راهبرد دولت در دستاوردتراشی از برجام در شهر اراک گفت: «وقتی به این میاندیشم که اگر برجام اتفاق نیافتاده بود و توافق نشده بود، تنم میلرزد، اولاند در یک دیدار خصوصی صراحتاً گفت در مورد حمله به ایران به توافق رسیده بودیم و تنها اختلاف بر سر زمان و گستره حمله بود که به نتیجه نرسیده بود که فکر میکردم این را تنها در دیدار خصوصی می گوید اما در پایان نشست و وقتی بیرون آمدند در مصاحبه مطبوعاتی مشترک، باز سربسته اعلام کرد.»
رئیس جمهور درباره سایه جنگ چه گفت؟!
دکتر روحانی رئیس جمهوری کشور نیز بعد از اینکه مشخص شد برجام هیچ دستاورد اقتصادی نداشته است این جمله را ترجیع بند سخنرانی های خود قرار داد:«برجام سایه جنگ را از کشور دور کرد.»
حسن روحانی در سوم شهریور همدان در سفر به همدان اینگونه ابراز داشت:« امروز بعد از ۲۳ ماه مذاکره پیگیر توسط فرزندان انقلابی شما و دیپلمات های قهرمان ، به نقطه ای رسیده ایم که توانستیم سایه شوم جنگ را از سر مردم برداریم»
روحانی در 12 مرداد ماه سال جاری نیز در جریان یک مصاحبه تلویزیونی به ترسیم فضای قبل و پس از برجام پرداخت و گفت:«هر زمانی ممکن بود کشورمان با آتش و جنگ ناخواسته مواجه شود و امروز این تهدید رفع شده است.»
وی در سخنانی به مناسبت ساگرد برجام گفته بود:« یکی از موفقیتهای برجام برداشتن سایه تهدید از سر مردم بود. پرونده ایران در شورای امنیت، در چارچوب فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار داده شده بود که زمینه را برای حمله نظامی به ایران آماده کنند و حتی در این زمینه به تفاهم هم رسیده بودند. مذاکرات توانست بهانه برای تهدیدات را برطرف کند.»
مسعود سلطانی فر نیز در جمع جوانان بوشهری با ذکر همان خاطره تکراری که انصاری از قول رئیس جمهور فرانسه گفته بود: درجریان مذاکرات دکتر روحانی و اولاند رئیس جمهور فرانسه در بهمن ماه سال گذشته که بنده هم دراین مذاکرات حضور داشتم، اولاند با صراحت گفت که گروه 5+1 در مورد اصل حمله به تاسیسات هستهای ایران اختلاف نظر نداشتند و فقط اختلاف نظر در زمان حمله بود.
سلطانی فر وزیر ورزش و جوانان در آذرماه امسال به این سناریو دامن زد و گفت: «با درایت رئیس جمهور خطر جنگ از سر کشور برداشته شد!»
محمدجواد ظریف هم ازین غافله جا نماند. وی که قبلا نیز در جمع دانشجویان از نابودی سیستم دفاعی ایران با یک بمب توسط دشمن گفته ونشان داده بود که تلقی درستی از وضعیت دفاعی کشور و معادلات جهانی ندارد در دیدار با اعضای فراکسیون امید مجلس ابراز داشته بود:« برجام تهدیدی بزرگ را از کشور دور کرد»
همیشه پای یک نفوذی در میان است
حسین موسویان عضو سابق تیم مذاکره کننده هسته ای که سابقه زندانی شدن به جرم ارائه اسناد محرمانه به بیگانگان را در پرونده خود دارد و قبلا در کتاب خود 15دلیل برای عدم توانایی حمله به ایران گفته بود، در یک سالگی برجام در مصاحبه ای با ایرنا ضمن برشمردن جنگ سایبری علیه تاسیسات هسته ای و ترور دانشمندان هسته ای کشورمان میگوید:« اینها خود نشانه های روشنی است در مورد اینکه احتمال حمله به تاسیسات هسته ای ایران هم وجود داشت.» و اینگونه نظر مثبت خود از طرح حمله آمریکا به ایران قبل از برجام را میگوید
وبازهم ولایتی...
ولایتی که قبلا در مسائل مختلفی در تیم هاشمی رفسنجانی قدم برداشته و با خوش خدمتی به این جریان سیاسی مورد لطف آنها قرار گرفته بود در برنامه متن و حاشیه که از شبکه سوم سیما پخش شد به صراحت این دروغ محض را تکرار کرد وگفت:« اگر این مذاکرات انجام نمیشد گزینه دیگر جنگ بود.» وی با این گفته خود سناریو ایجاد واهمه ساختگی از جنگ را تکمیل کرد و بار دیگر نشان داد که در آدرس غلط دادن توانایی ویژه ای دارد.
این در حالی است که هاشمی رفسنجانی نیز در نشست سراسری با فرهنگیان کشور با تکرار این رویکرد اعلام کرد: اگر تحریم ها ادامه داشت، مقدمه یک جنگ دیگری بود یقینا، البته این احتیاج به استدلال دارد و لی من خودم مطمئنم که مقدمه یک جنگی بود که ما را از بین ببرند!
ناصرهادیان از تحلیل گران نزدیک به دولت نیز گفت: انتظاراتی که از برجام وجود داشت برآورده نشد اما رفع تحریم ها همه هدف ما در مذاکرات نبود بلکه جلوگیری از وقوع جنگ و شکست بن بست مهم تر از رفع تحریم ها است.
سید محمدصدر معاونت عربی و آفریقای وزرات امورخارجه در دولت اصلاحات نیز در مصاحبه ای گفته بود:« برجام و توافق هستهای باعث شد کشور از خطر تهدید یک جنگ واقعی خلاص شود.»
به نظر می رسد این تلاش به دلیل عدم تحقق وعده های اقتصادی در پسابرجام رخ داد و سعی داشت دستاوردتراشی برای برجام را برعهده بگیرد وادعا کند که سایه جنگ را از کشور دور کرده است با ریاست جمهوری ترامپ توسط رسانه های اصلاح طلب تقویت شد و ادعا شد که اگر برجام نبود حتما با جنگ سختی رو به رو میشدیم.
این درحالی است که این جریان سیاسی قادر نیست به این سوال پاسخ دهد که اگر آمریکا توان حمله نظامی به ایران را داشت چرا در دوران بوش جنگ طلب به ایران حمله نشد؟ چرا در سال 84 که فعالیت هسته ای از سرگرفته شد و یا در سال های بعد از آن و قبل از روی کار آمدن دولت حسن روحانی این اتفاق نیافتاد؟
چراکه امروز به گفته آمارها و تحلیل های صاحب نظران آمریکا در ضعیف ترین شرایط خود نسبت به چند دهه گذشته قرار دارد تا جائیکه دانلد ترامپ با شعارهای داخلی و ترمیم اقتصاد داخلی توانست بر اتاق بیضی شکل کاخ سفید وارد شود.
مقام معظم رهبری قبلا نیز به این مهم اشاره فرموده بودند و تذکری ابراز داشتند:« در طول سالهای گذشته گاهی اوقات سخنانی از جانب برخی مسئولان مطرح شده مبنی بر اینکه رفع تهدید نظامی و جنگ بهدلیل فلان اقدام بوده است، درحالی که این سخنان صحیح نیست، زیرا تنها عامل رفع تهدید نظامی، «اقتدار دفاعی و نظامی» و «ایجاد ترس و رعب در دشمن» بوده و خواهد بود.» روحانی و سه دستاورد دروغ برای برجامروحانی از آنجا که عملکردی جز یک توافقنامه برای ارائه به مردم ندارد، چاره ای جز بزک کردن برجام و تراشیدن دستاوردهای مختلف برای آن ندارد!
از روزی که آقای روحانی تمام تخم مرغ هایش را در سبد مذاکره و توافق با کدخدا قرار داده تا امروز که محصول آن، در قالب توافقنامه برجام به مردم عرضه شده، چاره ای نداشته مگر اینکه برای آن دستاورد بتراشد. بر همین اساسا تا امروز سه دروغ بزرگ را به عنوان دستاوردهای برجام مطرح کرده است:
دروغ اول: حسن روحانی ابتدا ادعا کرد که در سایه مذاکره با 5+1 و لابی با کدخدا و با پذیرش برجام، توانسته غنی سازی را توسط قدرت های استکباری برای جمهوری اسلامی به رسمیت بشناسد و کلیه تحریم ها حتی تحریم های اشاعه ای، موشکی و باقی موارد را در روز امضای توافق لغو کند.
این ادعای دروغ با تمدید تحریم های هسته ای و اضافه شدن تحریم های جدید، به بهانه صنایع موشکی و نقض حقوق بشر و... خیلی زود و در دوره ریاست اوباما رنگ باخت و با آمدن ترامپ، وضع به مراتب بدتر شد. رهبر انقلاب بارها با یادآوری این ادعاها کوشیدند تا دولتمردان خوشبین به کدخدا را متوجه واقعیت ها کنند، اما ...
دروغ دوم: وقتی حنای آقای روحانی در برداشتن تحریم به واسطه برجام بی رنگ شد، تیم عملیات روانی دولت به سمت بزک کردن دستاورد دوم رفت و بارها ادعا شد که برجام سایه جنگ را از سر ملت برداشت و اگر برجام نبود، حتما به ایران حمله نظامی می شد.
روحانی، ولایتی، ظریف، نجفی و... بارها و بارها این دروغ مضحک را تکرار کردند. حتی مجید انصاری ادعا کرد که رئیس جمهور فرانسه در دیدار با آقای روحانی گفته است که ما قصد حمله به ایران را داشتیم اما انتخاب آقای روحانی در سال 92 و تصویب برجام سبب شد تا از حمله به ایران صرف نظر کنیم!
هر چند این ادعای رئیس جمهور فرانسه خطاب به رئیس دولت یازدهم، به معنای آن است که برجام و ریاست جمهوری روحانی، بدون تحمیل تلفات انسانی و هزینه های مالی، همان دستاورد حمله نظامی را برای آنها به دنبال داشته و این، بدترین شکل تحقیر یک دولت بود اما آقای روحانی و دوستانش این ادعای کذب را یک افتخار و دستاورد به حساب می آوردند.
رهبر معظم انقلاب درباره این بخش از دستاورد سازی روحانی برای برجام، هوشمندانه فرمودند: «آن مسئول اروپایی به مسئولین ما می گوید اگر برجام نبود جنگ در ایران حتمی بود؛ دروغ محض! چرا می گویند جنگ؟ چون ذهن برود به جنگ... جنگ واقعی جنگ اقتصادی و تحریم و گرفتن عرصه کار و فعالیت و فناوری در کشور است. ما را به جنگ نظامی متوجه می کنند تا از این غفلت کنیم. جنگ واقعی جنگ فرهنگی است.»
دروغ سوم: حالا بعد از غیر واقعی بودن دو دستاورد قبلی، حسن روحانی اما در حال تراشیدن سومین دستاورد است: «اصلاً فرض کنیم برجام کاری نکرده و تحریمها را از بین نبرده است، اما قطعنامههای فصل هفتم شورای امنیت را بدون اینکه حتی یک ساعت آن را اجرا کنیم، برای اولین بار در تاریخ سیاسی ایران لغو کرده است؛ هیچ کشوری نبوده که او را به فصل ۷ منشور سازمان ملل بکشانند.»
سومین ادعای روحانی در حالی است که در هیچ قطعنامه ای به قرار گرفتن ایران ذیل فصل هفت منشور سازمان ملل - که شامل بندهای 39 تا 51 می شود - اشاره نشده و تنها در دو بند از قطعنامه 1929 به قرار گرفتن ایران ذیل بند 41 فصل هفتم اشاره شده در حالی که مطابق ماده 42 این فصل، در مواردی به شورای امنیت اجازه حمله نظامی را در صورت نیاز داده است.
نکته مهمتر درباره سومین دستاور دروغ روحانی که ادعا شده برجام موجب خروج ایران از ذیل فصل هفت شده این است که آقای ظریف خود در اسفند سال 93 در گفتگو با هفته نامه صدا با افتخار از قرار گرفتن ایران ذیل فصل هفت یاد می کند: «بالاخره این توافقی است که در یک قطعنامه فصل هفتمی منشور ملل متحد مورد تایید قرار می گیرد و در نتیجه به یک توافق بین المللی و الزام آور برای همه دولت ها تبدیل می شود. اینکه دولت ها به چه میزان به تعهدات بین المللی شان عملی می کنند بحثی جداگانه است اما ما در حقوق بین الملل مبانی داریم که برای دولت ها تعهدآور است و از آن مبانی استفاده می کنیم.»
روحانی از آنجا که عملکردی جز یک توافقنامه برای ارائه به مردم ندارد، چاره ای جز بزک کردن برجام و تراشیدن دستاوردهای مختلف برای آن ندارد!
گلابی و ابر وآفتاب تابان و.....
خدایا خودت میدانی در موقع عملیات چگونه بر خط دشمن میزدم، چگونه در دل دشمن جای میگرفتم و به کار خود ادامه میدادم و اصلا ذره ای ترس در من وجود نداشت. خدایا خودت میدانی بارها مرگ را در مقابل خود دیدم ولی نسبت به کارم لحظه ای درنگ نکردم. خدایا خودت میدانی اینها همه برای تو و به خاطر تو و ادای تکلیف بود... "قسمتی از وصیت نامه شهید حشمت الله امینی" که در عید قربان 1366 (منطقه سردشت، عملیات نصر7) ذبیح الله شد. رزمندهای که دنبال مادرش میگشت محمدحسین فهمیده اما تنها نبود و تنها نماند. چرا که در طول سالهای ۵۹ تا ۶۶، نزدیک به ۳۷۰ هزار نفر از دانشآموزان ایرانی به جبهههای دفاع از خاک میهن و انقلاب اسلامی شتافتند و بیش از ۱۷ هزار نفر از آنها به شهادت رسیدند. ۲هزار و ۳۲۸ جانباز، ۱۱۱۰ آزاده و ۲هزار و۶۳ مفقودالاثر، بخش دیگری از حماسه دانشآموزان نوجوان ایران اسلامی در ۸ سال جنگ تحمیلی است. پیش از محمد حسین فهمیده، «بهنام محمدی» ۱۳ ساله، ۲۸ مهر ۱۳۵۹ در خرمشهر به شهادت رسید و در شرایطی که هنوز شهر به طول کامل اشغال نشده بود و مردم به دلیل شرایط نامناسب زندگی، خرمشهر را ترک کرده بودند، او در آنجا ماند تا در کنار رزمندگان برای آزادسازی خرمشهر بجنگد. بهنام با سن اندک خود در شناسایی مواضع، تجهیزات و نفرات ارتش بعثی به رزمندگان اسلام کمک میکرد.
نوجوان ۱۳ ساله که در مواجهه با نیروهای بعثی ادعا میکرد برای یافتن مادر خود در خرمشهر مانده و به دنبال خانواده خویش میگردد، در وصیتنامه خود از بچهها خواسته است که «امام را تنها نگذارند و خدا را فراموش نکنند.»
بهنام محمدی ۱۲ بهمن ۱۳۴۵ در «کوت شیخ»، یعنی محل شهادت محمدحسین فهمیده متولد شده بود و در کنار مدرسه امیرمعزی که امروز نام شهید آل ابوغبیش را بر خود دارد به شهادت رسید. مزار او که تا سال ۱۳۸۹ در شهر آبا و اجدادیاش مسجدسلیمان دفن بود، در مراسمی باشکوه به قطعه شهدای گمنام در ورودی این شهر منتقل شد.
|